محرم دل

ادبی - سرگرمی - خودمانی

محرم دل

ادبی - سرگرمی - خودمانی

با بزرگان ادب پارسی

 

شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید این‌چنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر درد نیش تا رهی از نیش نفس گبر خویش
کان گروهی که رهیدند از وجود چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
هر که مرد اندر تن او نفس گبر مر ورا فرمان برد خورشید و ابر

***

فال حافظ

***

نظرات 1 + ارسال نظر
سفرکرده دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:14 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com

زیباستی عزیز ....
دمت گرم .....
راستی شعری که از آقای حسن زاده آملی گذاشتی واقعا جالب بود چون معمولا حتی تو خود ایران هم کسی چندان با شخصیت بزرگ ایشون آشنا نیست .....
من هنوز دیوان این عارف واقعا بزرگ رو پیدا نکردم !
جدا دمت گرم ......
این شعرم که خیلی زیباست و سرشار از معانی والای عرفانی رو از این استاد تقدیمش مبکنم به شما :
منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش
مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمن ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد