محرم دل

ادبی - سرگرمی - خودمانی

محرم دل

ادبی - سرگرمی - خودمانی

حبس دعا

چرا فکر می‌کنیم اشکال از خداست؟
.... شاید دعاهای ما پای رسیدن به اجابت را ندارند!!

 

مرد نامحرم

 برادر فاضل جناب آقاى شیخ جواد ابراهیمى براى من نقل کردند که روزى از جناب استاد حسن زاده (مدظله ) خواستم که نصیحت و ارشاد و موعظه اى برایم بیان فرمایند. از جمله فرمودند: سعى کنید با نامحرمان تماس نداشته باشید چه زن باشد و چه مرد!!
تعجب کردم و پرسیدم : آیا مرد هم نامحرم مى شود؟! فرمودند: هر کس که با خدا انس نداشته باشد، نامحرم است !!

داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی

Genesis

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ

.And I created not the jinns and humans except they should worship me

And God has created us just for worship!? It looks a little bit strange and boring! But it is not the whole story, there something else because he says that "jinn" and “human" and it means that you can choose and decide about your way because of authority and power. Jinn and human have control on their options.

God says that the only way that these groups can reach to high levels of spirituality is achieved just by paying attention to God advices. God is our best friend and he loves all. For receiving the best thing in the world that we are brought into being for that great salvation and what is that salvation

Vision of God is something that all prophets during world history tried to show the way

Before getting that vision of God we should have the capability of that moment! So God shows us that for increasing capacity you should praise and glorify him. so you can catch the required capability for that beautiful meeting

 

کیمیای عشق در اشعار حافظ


قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
منظری از چمن نزهت درویشان است

آن چه زر می‌شود از پرتو آن قلب سیاه
کیمیاییست که در صحبت درویشان است

***

احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد

***

گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد

***

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

***

 کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

***

گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

***

گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو

***

در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

***

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

***

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی