وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
.And I created not the jinns and humans except they should worship me
And God has created us just for worship!? It looks a little bit strange and boring! But it is not the whole story, there something else because he says that "jinn" and “human" and it means that you can choose and decide about your way because of authority and power. Jinn and human have control on their options.
God says that the only way that these groups can reach to high levels of spirituality is achieved just by paying attention to God advices. God is our best friend and he loves all. For receiving the best thing in the world that we are brought into being for that great salvation and what is that salvation
Vision of God is something that all prophets during world history tried to show the way
Before getting that vision of God we should have the capability of that moment! So God shows us that for increasing capacity you should praise and glorify him. so you can catch the required capability for that beautiful meeting
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
منظری از چمن نزهت درویشان است
آن چه زر میشود از پرتو آن قلب سیاه
کیمیاییست که در صحبت درویشان است
***
احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد
***
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
***
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
***
کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
***
گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
***
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
***
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی
***
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
***
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
وقتی پرومته انسان را میآفرید، دو کیسه بر گردن هر انسانی آویخت. یکی پر از نقایص و عیوب دیگر آدمها بود، که این کیسه را در جلوی روی آدمی آویزان کرد و کیسهی دیگر عیبهای خود آدم بود که این کیسه را پشت سر انسان قرار داد. نتیجه آن شد که آدمها به جای آنکه عیوب خود را ببینند، فقط عیوب و کاستیهای دیگران را میبینند.
ایزوپ
داستاننویس یونانی قرن شش قبل از میلاد
عجب احوال دلها گونه گون است بیا بنگر که دلها چند و چون است
دلی چون آفتاب پشت ابر است دلی مرده است و تن او را چو قبر است
دلی روشن تر از آب زلال است دلی تیره تر از روی زغال است
دلی استاره است و ماه و خورشید دلی خورشید او را همچو ناهید
دلی افسرده و سردست و چون یخ سفر از مزبله دارد به مطبخ
غرض ای همدل پاکیزه خویم که اینک با تو باشد گفتگویم
چو دلها را خدا از گل سرشته است به دلها مهر یکدیگر نوشته است
دلت را با دل من آشنا کرد نه تو کردی نه من کردم، خدا کرد
علامه حسن زاده آملی